چندی است که اصطلاحاتی نظیر "اصولگرایان معاویه صفت" یا "اصولگرایان منحرف" در فضای سیاسی بازتاب مییابند که گویندگان آن اتفاقا از جریانات اصولگرای شناخته شده هستند. اینان چه میگویند؟خطابشان به چه فرد یا جریانی است؟ و این اظهارات، علامتهای بروز چه وقایعی در میان اصولگرایان است؟ چرا این افراد این گونه کلی و بدون اشاره به مخاطب روشن سخن میگویند؟
ابتدا پاره ای از شایعات را برای کشف سرنخ ها مرور می کنیم.
1- می گویند دکتر احمدی نژاد زیر سلطه فکری یا شخصیتی اسفندیار رحیم مشایی است و رحیم مشایی بهواسطه نفوذ در وی قصد دارد جریان خاصی را برای خود در صحنه سیاسی پدیدآورد.
2- می گویند دکتر احمدی نژاد قصد دارد با استفاده از مدل پوتین، مشایی را برای یک دوره به ریاست جمهوری برساند تا پس از یک دوره ریاست جمهوری مشایی در دوره یازدهم، خود دورههای دوازدهم و سیزدهم ریاست جمهوری را از آن خود کند.
3- می گویند مشایی با استفاده از موقعیت به ایجاد شکاف در میان اصولگرایان و تشکیل جبهه هواداران دست زده است و با این کار قصد دارد به عنصری غیرقابل حذف تبدیل شود.
4- می گویند مشایی با شذوذات فکری خود منشاء تأثیرات منفی شده است و تلاش دارد خطوط فکری انحرافی را با اهداف خاص در جامعه رسوخ دهد و در این راستا حذف روحانیت یک هدف است.
این شایعات فارغ از صحت یا کذب آن منشاء مواضع و سخنان تندی شده است که بهواقع همان بذرهای شبهه ای است که اگر از هماکنون رفع نشود درآینده، اصولگرایی را با بحران ها و مسائل
غیر قابل حلی مواجه خواهد کرد.
در این راستا،عدم شفافیت در این موضوع موجب خواهد شد در آینده ای نه چندان دور نبردهایی سیاسی در معرض عام آغاز شود که اصل اصولگرایی یا این اعتقاد اصولگرایان در جهت کسب قدرت به منظور خدمت را در اذهان تودهها مخدوش و آنان را گروهی قدرت طلب بنمایاند.
در این میان آثار تبعی این برخوردها به سود رقبای سیاسی و ضربه به اعتماد اجتماعی امری بدیهی است که استدلال برای اثبات آن نیاز نیست.
از همین رو، این شایعات را برمی شکافیم،
1- "شایعه" سلطه فکری مشایی بر احمدی نژاد؛
فرض کنیم که این شایعه درست باشد، اصل بهره گیری و کسب مشاوره یک رئیس جمهور از فردی معتمد ( از منظر او) عقلاً غلط نیست، مگر آنکه اثبات شود این ارتباط فکری موجب بروز انحراف در ذهن و عمل یک مقام عالی ومنشاء اثر می شود.در این حالت باید انحرافات احتمالی مشخص شده، معیار تشخیص این انحراف تعیین گردد و توجیهات طرف مقابل عادلانه و منصفانه شنیده شده، سپس قضاوت گردد پس کسب مشاوره و حتی متأثر شدن رئیس جمهور از نظرات یک فرد معتمدش غلط نیست و حتی عرفی مقبول در سطح جهان است.
اما اگر اصولگرایان به روند فکری مشایی و نگرش های او ایراد دارند باید در یک مناظره یا جلسات بحث فکری دقیق و بهدور از جنجال های سیاسی این عقاید را با حضور خود او به بحث گذارند و سپس قضاوت صورت گیرد والاّ قضاوتهای از راه دور و برحسب شایعات اخلاقاً درست نیست.
اما اینکه او قصد دارد جریان هوادار برای خود پدیدآورد، این اقدام هم فی حدذاته غلط نیست، هر کسی می کوشد برای اندیشههای خود هوادار بیابد و با ایجاد تشکل، هواداران را تبدیل به یک جریان سیاسی قابل طرح تا سرحد کسب قدرت سیاسی برای پیاده سازی نظراتش کند.
پس این حرکت ذاتاً غلط نیست ولی طبیعی است اگر اندیشه دارای انحراف باشد، اثرات تشکیلاتی آن خطرناک خواهد بود ولی تشخیص انحراف فقط از راه بحث های مستقیم امکان پذیر است.
2- این "شایعه" که آقای احمدی نژاد براساس مدل پوتین قصد دارد مشایی را واسطه کسب قدرت مجدد برای دو دوره دیگر نماید، بر فرض صحت، خلاف عقل و حتی قانون نیست.
رؤسای جمهور سابق هم همین ایدهها را در ذهن داشتند، زیرا درهرحال، هر رئیس جمهوری با برنامههایی بر سر کار می آید که با پایان دوره اش،بخش هایی از آن نیمه تمام است، به همین دلیل مایل خواهد بود که به نحوی برنامههای خود را به سرانجام برساند. پس اصل عمل، خلاف قانون نیست البته به شرطی که در یک فرایند قانونی بتوانند رای مردم و رضایت آنها را جلب نمایند و در این مسیر نیز از قدرت و امکانات موجود سوءاستفاده ای صورت نگیرد.
3- این "شایعه" که آقای مشایی با استفاده از موقعیت قصد کسب قدرت برای خود یا تثبیت قدرت رئیس جمهور فعلی در دورههای آتی را دارد؛ مسئله ای است که باید به آن رسیدگی شود.
واژگانی چون "اصولگرایان معاویه صفت" هر چند مخاطب آن نامشخص است، ولی در بطن خود دارای چنین اتهاماتی است. بنابراین طرفین، مشایی و مدعیان، هر دو باید علیه هم اقدام قضائی نمایند تا آبروی افراد یا اموال بیت المال در این میان دستمایه شایعات نگردد. به گمان ما اظهارات نا شفاف که هم فردی را متهم سازد و هم راهی را برای عدم ارائه مدارک بگشاید اخلاقاً درست نیست. پس راه حل این مسئله، خروج از کلی گویی و درخواست مدارک است.زیرا اگر این شایعه درست باشد، باب فساد بزرگی که منشاء خطرات مهیبی برای نظام و مردمسالاری دینی است، گشوده خواهد شد و اگر نادرست باشد، رفتار خلاف اخلاق "تهمت زدن و گریختن" صحنه سیاسی را آلوده خواهد کرد که مناسب شأن دینی نظام اسلامی ایران نیست.
4-"شایعه" انحراف فکری و عقیدتی در آقای مشایی بیشتر از آنکه سیاسی باشد، نظری و عقیدتی است که البته ممکن است به منظور کسب نتایج سیاسی وارد آمده باشد.
روشن است مشایی ظرف مدتی که در صحنه سیاسی و یا مدیریت اجرایی در حوزههای مختلف منشاء اثر بوده است، سخنان یارفتارهایی را از خود بروز داده است که موجب بروز چالش هایی شده است. حال پرسش این است، علت بروز این چالش ها صرفاً وجود اختلاف نظر یا روش میان مشایی و مخالفانش است یا بحث انحراف فکری و عملی مطرح است؟ اگر اختلاف نظرها عامل چالش ها باشد، چندان مهم به نظر نمی رسد زیرا اختلاف نظر امری طبیعی است و حتی از شخصیت مستقل حکایت می کند ولی اگر "انحراف فکری" مسئله ساز باشد، باید به این پرسش ها باید پاسخ داد که: معیار تشخیص این انحرافات چه چیزی و چه کسی است؟ مسلماً برحسب ذوق و سلیقه افراد نمی توان دیگران را منحرف دانست، پس تشخیص انحراف فکری باید با ملاک شرعی و با تطبیق آن دیدگاه با شاخص های دینی اصیل صورت گیرد و حتی نه تفسیرهای شخصی از عقاید؛ضمناً کشف انحراف باید براساس گفتههای اثبات شده فرد و نه شایعات صورت پذیرد، از طرف دیگر عمق انحراف هم از اهمیت بسیاری برخورداراست؟ انحرافی با یک توبه فرد را به جاده اصلی بر می گرداند و انحرافی، صلاحیت اجرایی او را از وی می ستاند و انحرافی امکان حیات را!
بر این مبنا، وارد کردن اتهام انحراف بهدلیل سنگینی آن نباید به سکه رایج در جامعه تبدیل شود. اما فرض بگیریم که دلایلی روشن یا شبهاتی جدی در این مورد وجود داشته باشد، در این صورت بحث های فکری و نظری منصفانه و کاملاً علمی باید صورت گرفته و افراد دانشمند ومعتبر با ارزیابی روشن عقاید فرد با شاخص های عقلانی و دینی در مورد وی اعلام نظر نمایند که این اقدام هم بدون دادن اجازه دفاع به وی منصفانه نخواهد بود.
البته بدیهی است که گسترش اتهام انحراف عقیدتی با اهداف سیاسی ممکن است باب تفتیش عقاید در جامعه را بگشاید که مطلوب نیست.
در پایان ذکر این نکته ضروریاست که اصولگرایی به معنای گفتار و رفتار منطبق باعقل، عدل و شرع است و حرکت در فضای پرابهام هر سه مورد را زیر سئوال می برد.
بنا براین تشکیل کمیته شفاف سازی برای بررسی موضوع و حل قاطع آن با حضور چهرههای علمی و سیاسی منصف و مرضی الطرفین پیشنهاد می گردد؛تا یکبار برای همیشه اصولگرایان از این طریق آینده را مدیریت کرده و از هزینهها بکاهند.
شاید از این راه، فضای سیاسی شفاف شده تا کشور بهجای رفع مشکلات واقعی مردم، اسیر بازیهای سیاسی بدون مبنا نشود.به همین دلیل طرفین این چالش باید سریعاً و صراحتا در باب شایعات موضع گیری نموده و در مسیری عقلانی به حل آن بپردازند والا با ضربه به اعتماد اجتماعی همگان ضربه خواهند خورد.
امیر محبیان